سقوط مرگبار

کتاب کاغذی سقوط مرگبار - سه - بخش دوم

از {{model.count}}

جلد سوم با امضای نویسنده

تعداد
نوع
305,000
250,000 تومان
تخفیف
محصول مورد نظر موجود نمی‌باشد.
  • {{value}}
مقایسه
کمی صبر کنید...

جلد سوم: بخش دوم ادامه‌ی ماجراهای کتاب «بمب خویش»، مجلد دوم این مجموعه است که همچون جلدهای گذشته داستانی نفس‌گیر و هیجان‌انگیز دارد. معین فرد در این اثر نیز مخاطبان خود را راضی نگه می‌دارد و آن‌ها را به دنبال کردن ادامه‌ی ماجرا و سرنوشت شخصیت‌ها مشتاق می‌کند.در این جلد به شخصیت زایراس پرداخته می‌شود. پس از فاجعه‌ی پناهگاه پرتو، حمله‌ی جنگجوها به پناهگاه و کشتار عظیم انسان‌ها، زایراس به همراه سامیرانا، دراسول، ریزانیس و سایدان از طریق سفر به درون هاله‌ها موفق به فرار می‌شوند. سرنوشت، آن‌ها را بلاتکلیف درون دنیاهای موازی رها کرده است. زایراس از فرار کردن خسته شده و زمان تصمیم‌گیری فرا رسیده است.زایراس تصمیم می‌گیرد پایگاه جوخه‌ی آوارگان را راه‌اندازی کند. سفینه‌ای غول‌آسا که شهری را بر دوش می‌کشد و محفلی از آوارگان را در خود جای خواهد داد تا در کنار زایراس برای نجات خویش تلاش کنند. در این سفر پرخطر، آن‌ها به دنبال کشف حقیقت دفن‌شده‌ی بیست‌ساله می‌گردند. چه رازی درون تراشه نهفته است؟ کرادن کیست و چرا با زایراس در یک بدن قرار دارند؟

دسترسی زودتر

دسترسی زودتر

با کتابخانه آنلاین، دو تا سه ماه کتاب های جدید را مطالعه کنید
قیمت شگفت‌انگیز

قیمت شگفت‌انگیز

با کتابخانه آنلاین تا 30% کتاب ها را ارزانتر دریافت کنید
بدون سانسور

بدون سانسور

با کتاب خانه آنلاین کتاب ها را بدون سانسور مطالعه کنید
جوایز

جوایز

با کتابخانه آنلاین کتاب ها را به صورت هدیه دریافت کنید.

«آتش؟ چی درمورد آتش می‌دونی؟»

دست و پایش از تقلا کردن زخم شده‌اند. رنگ از صورتش پریده، با هر بار نگاه به من انگار فرشته‌ی مرگ را می‌بیند و سعی دارد از دستم فرار کند. التماس‌کنان می‌گوید: «لطفا منو ببخشین ارباب! آتش دست من نیست.»

سعی می‌کنم با لمس کردنش، آرامش کنم؛ ولی او واکنش بدتری نشان می‌دهد. می‌گویم: «من کرادن نیستم، آروم باش!»

او مدام التماس می‌کند و از آتشی سخن می‌گوید که دزدیده شده است. سامیرانا می‌گوید: «این درمورد آتشی صحبت نمی‌کنه که توی پایگاه نظامی، سیگنال گمشده مدام تکرارش می‌کرد؟»

آن جمله را به خوبی به یاد دارم: کرادن، ربات‌ها نمی‌تونن به آتش دست بزنن! این جمله از همان جایی ارسال می‌شد که فاریاس حضور داشت و از من خواست زمانی که به هوش آمدم او را پیدا کنم. پس بی‌دلیلی نیست که او هم درمورد آتش چیزهایی بداند. از هر روشی سعی می‌کنم او را آرام سازم. «ببین...»

اجازه نمی‌دهد حرف بزنم. جیغ‌های گوش‌خراشش مدام صحبتم را قطع می‌کند: «آتش دست من نیست! اون بی‌شرف آتش رو دزدید.»

«آروم باش! آروم ...»

نویسنده
معین فرد
تعداد صفحات
509
سال انتشار
1402
زبان
فارسی
شابک
978-600-285-421-6
رده‌بندی کتاب
ادبیات ایران (شعر و ادبیات)
ژانر
علمی تخیلی - پساآخرالزمانی
307 روز پیش

سلام اقای معین فرد میخواسم بدون کتاب رو ادامه میدین چون دقیقا جایی تموم میشه که بنظرم هنوز اول و شروع داستانه

305 روز پیش

سلام

بله حتما ادامه خواهد داشت و جلد بعدی به زودی منتشر خواهد شد

306 روز پیش

سلام باعث افتخاره که باهاتون صحبت میکنم
از شما آقای معین عزیز و برادرتون آقای امین عزیز بابت نوشتن این رمان های جذاب تشکر میکنم
تمام کتاب هاتون رو خوندم واقعا فوق العاده هستن
عرضی که دارم خدمتتون، اینکه از کاراکترهای مشابهی استفاده میکنید به نظرم داستان ها رو تحت تاثیر قرار میده مثلا هردو از موجود یا دستگاه بزرگی نوشتید که مردم روشون زندگی میکنن، از هیولاهایی با خصوصیات مشابه نوشتین، هردو موجودی دارن که میرن و جاهای دیگه رو به کاراکتر اصلی داستان نشون میدن و...
اگر داستان ها به کل از هم متفاوت بشن خیلی جذابتر میشن
در آخر دوباره ازتون تشکر میکنم بخاطر زحماتتون

305 روز پیش

با سلام و احترام
ممنون از توجه و دقتتون
گاهی پیش میاد به خاطر شبیه بودن سبک ها، المان ها هم مشابه هستند. مقلا در سبک فانتزی در تمام آثار نوشته شده همیشه ردپایی از اژدها هست. این موضوع هم درمورد سبک پسارستاخیزی هم صدق می کنه و کاملا عادی هستش المان های ثابت و شبیه به هم رو ببینین.
سپاس بی کران

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...